دلنوشته های من و عشق غیرممنوعم!




بهار است و فصل خوبی ها

تازه شدن فصل و زنده شدن طبیعت

بهار را دوست دارم

نه به خاطر زیبایی هایش

به خاطر هدیه هایی که به من داد


34 سال پیش بهار بود

دختری به دنیا آمد که سالها بعد زندگی مرا عوض کرد

و شد بهار زندگی من.

او عشق را به من هدیه داد

عشقی بی نهایت و تمام نشدنی.


و سال پیش بهار بود.

باز هم هدیه بهار

شروع زندگی با بهاری ترین دختر دنیا.

و من خوشحال ترین داماد دنیا


یک سال گذشت

12 ماه

52 هفته

365 روز

هزاران لحظه تو

ده هزاران لحظه عشق

میلیون ها با هم بودن.


عشق من

دوست داشتنت تمامی ندارد

هر روز و هر لحظه بیشتر از قبل

خوشحالم از داشتنت و بودنم کنار تو

باش. همیشه.


روز روییدنت و روز پیوندت مبارک




وقتی تو همسفر من باشی

دیگر به دنبال رسیدن به مقصد نیستم

طولانی ترین جاده های دنیا را نیز

سپری می‌کنیم به امید تمام نشدن

و باز هم ادامه داشته باشد

این روزهای قشنگ تکرارنشدنی


هرجای دنیا که باشیم

آغوش مان وطن ماست

و باید بازگردیم به یکدیگر


عطر بهار و تازگی اش

در کنار مهربانی و لبخند تو

چه زیباست و لذت بخش

و چه خوشبختم من

دختری از جنس بهار

که فرشته ای سرشار از مهر

در کنار من سال را تحویل میکند


برایت آرزو دارم  در این سال جدید

به تمامی خواسته های رنگارنگت برسی

و روزهای روشنی پیش رویت باشد

همراه با گرمای  عشق

و من که می بوسمت هزاران بار

و فریاد میزنم عاشقانه دوستت دارم

مرد رویاهای من







روز عشق بهانه است

این خرس چاق قرمز بامزه

این شمع و گل و کادو

این کیک و شکلات‌های قلبی شکل

همه بهانه است

بهانه است تا بازهم به هم بگوییم:

"دوستت دارم"

چرا این واژه تکراری نمی شود هرچقدر می‌گوییم

و این عشق جذاب خواستنی همچنان آتشین است

این آغوش و بوسه و نوازش

دنیای عشق را می‌سازد

و دنیای عشق، این دختر نازک دل را

بیش از پیش به تو وابسته می‌کند

و طلسم آرزوهایش

با لبخند شیرین و بی مانند تو شکسته می‌شود

و چه لذتی بالاتر از

در آغوش تو غرق شدن


هزاران سالعشق بیاید و برود

و هزاران  روز عشق تکرار شود

هر روز ما روز عشق است

این عشق تکراری نخواهد شد.


و هر روز بیشتر از دیروز

به تو خواهم گفت

دوستت دارم

و به تو نشان خواهم داد

که هر روز بیشتر از دیروز

تو را میخواهم


"دوستت دارم ای تکراری نشدنی  ترین"

"دوستت دارم عشق دیرین من"





یک لحظه ایستادیم

در خیابان

تو مرا در آغوش کشیدی

      و من دستانم را محکم به دور تو حلقه کردم

تو از روی شال سرم را بوسیدی

      و من فقط عطر تنت را بوییدم و بوییدم

و آن عطر سال ها و سال ها در خاطرم ماند

    به گونه ای که معتادش شدم

          و اگر روزی تو را نبویم

                  حال آن روزم سخت خراب می شود


سالها پیش در چنین روزهای سرد زمستانی

   اولین دیدارهای پنهانی‌مان در شهر

        و در مقابل دیدگان همه شکل گرفت

و اکنون که با همه ی قانون‌های این زمین

اجازه داریم کنار هم باشیم

بازهم تو را همان مرد عاشق یواشکی می بینم

     که با لبخند با من قرار می گذاری

           و پنهانی های لذت بخش‌مان  را همه می فهمند


حال بی آنکه به حضور انگشتر دست چپمان فکر کنیم

            هنوز از در آغوش گرفتن یکدیدگر دلهره میگیریم

                   و هنگام فشردن دستهایمان به بیرون می اندیشیم

                                و هنگام بوسیدن همدیگر از نگاه ها می گریزیم

با اینکه اکنون خانه هایمان یکی شده اما

هنوز و هنوز بی تاب دیدنت می شوم

        و لحظه ی آمدنت را با تپش قلبم حس می کنم

و سرخوش از اینکه تو را هر زمان بخواهم می بویم

      و حتی اگر نباشی

             لباس هایت، بوی تو را به من می رسانند


سالها میگذرد از اولین قرارها

        اولین نگاه ها و اولین یواشکی ها

                اولین آغوش ها اولین بوسه ها

                                            و اولین بوییدن ها

و هنوز هم تکرار و تکرار همه ی این ها

             به همان تازگی روزهای اول است


شادم از بودن در کنار تو

                و زیستن در زندگی تو

       و بوییدن و بوییدن و بوییدن هوای تو






من با چیزهای ساده خوشحال می شوم

با کارهای کوچک

با اتفاق‌های پیش پا افتاده

با بازی های معمولی


حال من را خوب میکنند

آبنبات چوبی‌های رنگی کوچک

و آهنگ‌های شاد ضبط ماشین


من می خندم و شاد می شوم

از تمرین رقص های من‌درآوردی

و قدم زدن های طولانی


من خوب خوب خوب می شوم

وقتی کنار تو به خواب می روم

و کنار تو از خواب بیدار می شوم

وقتی دست تو نوازشگر من می شود

و لبخند تو لبخند به لبم می آورد


اما از همه ی اینها مهمتر اینست

که کام من شیرین می شود

وقتی چال گونه ات اتفاق می افتد

و چه شیرین می شود لحظه ام

و چه شیرین می شود نگاهت

وقتی چال شیرین گونه ات نقش می بندد


همه ی اینها زمانی اتفاق می افتند

که قهرمان زندگی ام کنارم باشد

که مرد رویاهایم مرد زندگیم باشد

که عشق روزهای گذشته ام هنوزم باشد





هوای شهر من امروز چه خوب بود

هوای دل من نیز 

دلم به عشقی خوش است پرشور و گرم

و دلی پایبند و ماندگار


نم نم بارانی

و خنکی مطبوعی از پس کوه ها

چه آرام می‌گذراند روزهای زندگی را


زمان چه عجیب است

می گذرد و می گذرد و من

همچنان بی انتها و دیوانه وار

تو را دوست دارم


یک عمر برای دوست داشتن تو کوتاه است

باید هزاران نوح عاشق تو بود

و هزاران کهف در آغوش تو آرمید


قول می‌دهم تمام روزهای خوبم را

عاشقانه برایت شعر بخوانم

و تمام ناخوشی هایم را

به رویت لبخند بزنم


هوای شهر ما امروز خوب است

و هوای دل ما نیز

چون دلمان خوش است به بودن یکدیگر

هوای دلم را داشته باش

حواسم به دلخوشی‌هایت هست






صدای پای پاییز می پیچد در کوچه های دلم

پاییز زیباست چون پاییزهای زیادی را با تو بوده ام

پاییز خوشرنگ است چون تو را به یادم می آورد

پاییز دوست داشتنی است چون پر از عشق توست


خواستم از پاییز بنویسم و باز تو شدی جوهر این قلم

چگونه می توانم از دنیای بدون تو بگویم

خب معلوم است که زندگی مساوی با توست

تازگی بهار، شور و شوق تابستان، خوشرنگی پاییز  و  زیبایی زمستان

همه و همه بخاطر حضور توست

بخاطر دریچه چشم من است که رو به عشق تو باز می‌شود

و آرامش آغوش تو که رو به من باز است


من از هر لحظه‌ی شیرینی که سخن بگویم

تو در تک تک کلماتش پررنگ خواهی بود

و حضور دلبرانه و خواستنی ات

در همه‌ی شاعرانه‌های قلبم خواهد بود


پس باز این قلم را با عشق تو پر میکنم

و اینبار از پاییز می گویم

و از خیابان‌های خوشرنگ و نارنجی

باز با تو .







سال گذشته حوالی همین روزها

از معجزه ی زندگی گفتیم

و اینکه بعضی ها چگونه عشق را

در زیباترین شکل ممکن هدیه می دهند


یکسال گذشت از روزی که به هم بله گفتیم

به با هم بودن تا همیشه

به کنار هم شاد بودن

به هم عشق ورزیدن

و به تعهد داشتن


چه پرتلاطم گذشت یکسال

و البته بیشتر شیرین

مگر می‌شود با تو بود

و روزها و شب‌ها عاشقانه نگاهت نکرد

مگر می شود تو را با تمام وجود نفس نکشید

و لمس مهربانی هایت را تشنه نشد.


من عاشقانه وفادارت خواهم بود

تا سالهای دور

و صادقانه با تو خوش خواهم بود

هر کجای دنیا


برایمان آرزوهایی داشتند

شیرین و لذت بخش

جاودانی عشقمان را خواستند

و شادمانی دلمان را


من نیز برایت آرزو میکنم

که هر جای دنیا را که خواستی

بتوانی  سفر کنی

و کوله بارت پر باشد از اندوخته ی عشق

و میدانم که این آرزو را محقق خواهی ساخت

و امیدوارم که من نیز در کنارت باشم


و من برایت آرزو میکنم

همیشه مثل روز اول شاد و پرهیجان باشی

و همیشه هیجانت تمام زندگی ما را پر از شور و شوق کند


سالگرد یکی شدنمان مبارک



روزگاری تنهایی خودم را دوست داشتم

و آن را با هیچ چیز دیگر عوض نمیکردم

وقتی خواستم با تو باشم برای همیشه از این نگران بودم

که دلم برای خلوت خودم تنگ خواهد شد

هر چند که تو با روی باز هر چه بخواهم به من میدهی حتی خلوتم را


چند وقتی گذشته است از زیر یک سقف بودنمان

و برای تنها چیزی که دلم تنگ نشده است تنها بودنم است.

و برعکس در وقت تنهایی دلم تو را میخواهد

و بی تاب دیدن تو می شوم

خانه بدون تو برایم غیر قابل تحمل میشود

تو نباشی دلم خانه را نمیخواهد


با تو بودن را دوست دارم

عاشق شب ها کنار تو خوابیدنم

و صبح ها تو را دیدن کنار من.


آری تو را میخوام همیشه و همه جا.






امروز اولین سالروز پیوند عاشقانه ماست

یکسال از باهم بودنمان زیر این سقف پرستاره می گذرد

و من به این می اندیشم که چگونه تو را دوست بدارم

که اندکی از مهربانی های تو را جبران کند


یکسال پیش در چنین روزی برایم جشن گرفتی

شهر را آذین بستی

هدیه دادی و مرا بوسیدی

و قول دادی در کنارم بمانی

حالا هر سال این روز بهترین روز من

و قشنگ ترین خاطره برایم

چون تو را داشتن تنها آرزوی من بوده و هست

و امروز یادآور بهترین تصمیم زندگیم است


در این یکسال که از پیوند ما می گذرد

چشمانم را به روی زیبایی های زندگی گشوده ای

من چنان غرق در محبت بی اندازه تو شده ام

که هیچ جایگزینی برایش نخواهم داشت

و چنان تو را راستگو می دانم

که هیچ گفتاری نظرم را تغییر نخواهد داد

و چنان تو را عاشق یافته ام

که هیچ معادلی برایش پیدا نخواهم نکرد


یکسال است که مهمان خانه ی تو شده ام

و هر روز بیش از پیش به تو علاقمند

هر روز تو را عاشق تر می شوم

و هر روز دلبسته تر

و به این حقیقت دست یافته ام

تو به دنیا آمده ای تا مرا شاد کنی


چگونه فرشته ای هستی

که در نهایت قدرت و جذابیت

لطافت و مهر را در دستانت داری

و چگونه می توانی اینگونه خواستنی باشی

که  نتوانم حتی یک روز دوری ات را تحمل کنم


من چنان غرق در محبت بی اندازه تو شده ام

که هر سال در همین روز قولم  را تکرار می کنم:

"عاشقانه چراغ خانه ات را روشن نگاه خواهم داشت.

صادقانه برایت شریک خواهم بود.

و وفادارانه در کنارت خواهم ماند."


اولین سالگرد پیوندمان مبارک

و این رویای زیبا و طولانی

جاودان باد

فرشته ی زمینی من



آمدنت در بهار

به زندگی جان تازه ای داد

مهربان و دلنشین چون لبخندت

و من که در تار و پود زندگیت جوانه زده ام

برایت عشقی جاودان میخواهم


چه رازی است در بهار

که همه ی اتفاق های خوب

در این فصل برایمان رقم می خورد

آمدن من تولد تو و پیوندمان


چه هوای تازه ای دارد امروز

و من چه شادم از بودن و حضور تو

امروز برایت بهترین ها را میخواهم

و جاودان ترین و ناب ترین احساس خوشایند عشق را


هزاران بار تولدت مبارک فرشته ی سیبیلوی من


من هیچگاه از با تو بودن خسته نمی شوم

دوست دارم با تو باشم. همیشه و همه جا

     حتی وقتی در یک اتاق نیستیم

            حتی وقتی ساعت ها نمی بینمت

                       هیچ گاه خسته نمی شوم


من به تو اعتماد دارم

   به همه ی افکارت

      به همه ی ویژگی‌های شخصیت ات

          به همه ی ایده های ناب و بی نظیرت

                    و به همه ی پیشنهادهای جالب ات


من دوست دارم

     همه ی آنچه در تو می بینم

        و همه ی آنچه در تو نمی بینم

            همه ی نقطه های ضعف و قوت را

                  و همه ی ترس‌ها و دغدغه ها را

حس میکنم همه ی این نقاط ضعف و قوت ما

با هم سازگار هستند

و همین ترس های مشترک

        ما را قدرتمند تر می کند

و حتی بدجنسی های گاه و بیگاه ما نیز

به هم می آید


من و تو ساخته شده ایم

     که برای هم باشیم

     و در کنار هم

دوستت دارم نیمه ی پیدا شده ی من




تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

اجرای کف پوش اپوکسی عربی کنکور به سبک مهدی اسماعیلی کاسه تبتي فروشگاه اینترنتی زناشویی ( فی کالا ) Jennifer مگافان | سایت سرگرمی و تفریحی ناشا/NASHA rasha آدرس اينستاگرام بازيگران سينما